زردشت . زرتشت . زراتشت . زردهُشت . زَره تشت . زارتشت
«زرتشت» نامی است که برای همگان بویژه ما ایرانی ها شناخته شده و انگیزه سرفرازی هر ایرانی است که به میهن و به تاریخ و فرهنگ خود، دل بسته است.
گروهی زرتشت را پیامبر می دانند و دسته ای تنها یک رهبر نیک اندیش و بزرگ و وی خود نیز در هیچ جا، به روشن نگفته است که از سوی خداوند یا اهورا مزدا فرستاده شده است.
جستارما ، در این زمینه نیست که زرتشت چه کس بوده؟ چه کرده؟ آ یا پیامبربوده یا نه؟ و چگونه آیینش گسترده شد و تا به امروزرسید؟
سخن ما، در این است که «زرتشت» یا «زردشت» از دیدگاه ریشه یابی
واژه ها، چه معنا دارد و چرا به این مرد بهشتی، «زرتشت» گفته اند.
پیش از هر چین شایسته ی گفتن است که نام وی را چندین گونه گفته و نوشته اند ، از آن میان:
«زردشت ، زرتشت ، زرادشت ، زراتشت ، زَره تشت ، زَره دشت ، زردهشت ، زاراهشت ، زارتشت، زاردُشت و...»
در
واژه نامه های «برهان قاطع» و «ناظم الاطبا،»و یکی دو
واژه نامه ی دیگر ،
واژه ی زرتشت را «آفریده ی نخست ، راستگوی ، پرتو یزدان و مانند اینها» معنا کرده اندکه روانشاد علی اکبر دهخدا و یکی دو تن
واژه شناس دیگر، یکسره این معناها را نابجا و ساختگی و بی پایه دانسته اند.
روانشاد دهخدا با نگرش به
واژه نامه های «آنندراج، جهانگیری و پژوهش های خود بر آن است که ریشه ی راستین
واژه ی زرتشت (یا زردشت یا زراتشت)
واژه ی «زَرسوشَتَر» است که درپارسی کهن، به معنای کسی است که «زر در نزد او، زشت و ناپسند» است .
گروهی دیگر برآنندکه
واژه ی «زرتشت» به
زبان سُریانی نام «ابراهیم» بوده است و وی (یعنی زرتشت) خود از تیره ی ابراهیم پیامبر است و نامئ «بَراهام» یا «پرهام» و یا «اَبَرهام» بوده ، به معنای «برتراز همه» (طبیعت).
فردوسی بزرگ نیز بر این باور است ک «زرتشت» از نوادگان «ابراهیم» بوده و در این زمینه می سراید:
نُهم , پور زردشت پیشین بُد او
براهیم , پیغمبر راستگوی
دسته ای دیگر از پژوهشگران برانندکه چون این مرد، همیشه بر «اُشتری زرد رنگ سوار می شد، به او «زرد اُشتر» می گفتند ورفته رفته ،
واژه ی «زرداشتر» به «زرداُشت» و «زردشت» دگرگون شد و چون در
زبان پهلوی ساسانی به رنگی که ما امروز «زرد» می گوییم «زرته» می گفتند ،
واژه ی «زرت اشتر» نیز «زرتشت» گفته شد.
شماری ازتاریخ دانان او را از «آذرآبادگان» می دانند وگروهی دیگر، ازخاور ایران . کسانی که وی را زاده ی آذرآبادگان می دانند (و شمارشان نیز فراوان است) می گویند: وی در شهر اردبیل، در نزدیکی دامنه کوه سبلان، آیین خود را به مردم شناسانید ولی زادگاه راستینش ، در جایگاهی میان مراغه و زنگان (زنجان) بود و پس از آغاز روایی آیین خود ، بسوی تختگاه «گشتاسب شاه» روان شد و به خراسان و بلخ رفت و آ تشکده ی نوبهار را ساخت ودر آنجا ماندگار شد و گشتاسب شاه پس از آگاهی از آیین وی به او گروید و به همین انگیزه کیش زرتشت ، گسترده شد . بدین گونه که تا ایتالیا رفت و آتشکده های این کیش در آن سرزمین پیدا شده است.
(برخی بر این باورند که آنچه را که در ایتالیا یافته اند ، آتشکده ی زرتشتی نیست ، بلکه مهرابه های کیش مهری است و این باوردرست تر باید باشد.)
درازی زندگی زرتشت را هفتاد و هفت سال نوشته اند.
از این جستارکه بگذریم ، از دیدگاه تاریخی، آنچه که روشن است ، وی فرزند پور وشسب فرزند پیتراسب از مئاندان «سپیتمه» است که می گویند دوازده پشت او ، به منوچهر فرزند ایرج ، فرزند فریدون می رسد . مادر او «دغدویه» بود . که او را نیز از نوادگان فریدون می دانند. .
باور گذشتگان درباره ی این بزرگمرد نیز گوناگون است.
برخی از پیشوایان تازی در اسلام ، وی را جادوگر و دروغگو! نوشته و گفته اند که نمایانگر خشم ورشک آنان ازرفتار آدمیگرانه و آشتی جویانه وی است.
ولی دسته ی بیشتری از پژوهندگان و دانشوران کهن، مانند: علامه دوانی، میرصدرالدین و غیاث الدین منصور اورا «نبی فاضل و حکیم کامل» می دانند.
به هر روی چون بررسی ما ، در این کتاب ، ریشه یابی
واژه ها ورفتن به ژرفای معنا و ریشه ی آنها است ، از بررسی بیشتر در باره ی این ایرانی نامور درمی گذریم و تنها می گوییم: به باور گروه چشمگیری از پژوهشکران و دانشوران اروپایی و امریکایی، نام زرتشت» در میان یکسد تنی آمده است که باگفته ها و آیین های خود ، جهان را دگرگون کرده است .
برگرفته از کتاب : در ژرفای
واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع