شما میتوانید پس از نام نویسی از تمام امکانات انجمن ها استفاده کنید . توجه داشته باشید که , واژه های ممنوع و یا بی معنی ( شماره
و یا واژه تصادفی ) را بکار نبرید . برای نام نویسی در تالار میدوری و یا ورود کلیک کنید .
آیا واژه ی «پول» یا «تومان» و مانند اینها پارسی هستند؟
در آینده بجای اسکناس وقِران و تومان و ریال چه بگوییم؟
بی گمان ایرانیان ازنخستین کسانی بوده اندکه «پول» رادر سرزمین خود ، روا کردند . به گفته ی دیگر، پیش از آنکه «کوروش» در سال ۵٤٦ پیش از زایش مسیح «لیدیا» را زیر چیرگی خود درآورد ، از داد و ستد در آن سرزمین آگاه بود.
پس از افتادن «لیدیا» بدست کوروش ، این سرزمین یکی از بخش های ایران شد و کوروش کارگاه چکّه (سکّه) زنی و زرآب خانه (ضرابخانه) رادر آنجا بنیاد نهاد.
برای اینکه روشن شود چرا در اینجا بجای واژه ی «سکّه» واژه ی «چکّه» بکار رفته است ، بخشی از نوشته ی بخش دوّم در «ژرفای واژه ها» برگ ٢٩٩ را در اینجا دوباره می آورم:
...در این جستار، اشاره ای به معنای دیگری از واژه ی «چِک» کردم و آن کاربرد «برخورد دو فلز به یکدیگر» است.
باید بیفزایم که در روزگاران گذشته و کنونی ، در «زرآب خانه» (ضرابخانه)ها هنگامی که می خواستند پول فلزی بسازند ، نقشی را بر روی فلزی می کندند و آن مهر را به سختی بر فلزی که باید پول از آن ساخته شود ، می کوبیدند یعنی مهر به سختی بر فلز زیرین می خورد و دو فلز «چک» می شدند. یکی از معناهای «چک» در زبانپارسی بهم خوردن دو فلز است مانند «چکاچک شمشیرها».
به همین انگیزه فلز زیرین را که نقش مهر در آن برجای می ماند ، در زبان پارسی «چک» یا «چکّه» می گفتند و همین واژه با آمدن تازیان به ایران ، دگرگون و «سکّه» گفته و نوشته شد زیرا تازیان نمی توانستند بندواژه ی «چ» را بر زبان بیاورند (بر این پایه ، ریشه واژه ی «سکّه» نیز ، همان واژه ی «چِک» است و پارسی است.
پس ازکورش، این داریوش بزرگ ، سومین پادشاه هخامنشی بود که پس از آرام کردن کشور پهناور ایران ، دستور داد پول های محلی را گرد آورند زیرا این گونه چکّه ها در مرزهای ایران برای داد و ستد روا بود و این چکه ها از آن پادشاهان ماد و هخامنش نبود.
بدنبال این فرمان، دستور داد پولی را چکّه بزنندکه در سراسرکشور پذیرفتنی بوده و شایسته ی شاهنشاهی هخامنشی باشد و همه ی تیره های زیر چیرگی هخامنشیان آن را بپذیرند و این چکّه از زرناب بود.
پس نحستین چکّه (سکّه) زرین که در ایران زده شد، همان چکه ی زرین داریوش بزرگ بود که در جهان نامور شد.
این چکّه را نویسندگان یونانی و تاریخ نویسان آن کشور ، به نام خود داریوش (دریکوس) می نامیدند یعنی از نام ایرانی «دارید وَهو» که به گویش ایرانی «داربوش» گفته می شد و یونانیان آ ن را «داری یوس» می نامیدند، نام این چکّه را ساختند.
این نام به همه ی برگه های بهادار ، چه کاغذی و چه فلزی گفت می شد ولی چکّه ی پول هخامنشیان نام دیگری داشت که در دنباله ی این جستار، بدان می پردازیم.
پیش از اینکه جستار بالا را دنبال کنیم ، شایسته می دانم ، همه ی واژه هایی که از آغاز تا امروز برای نامیدن رده های گوناگون پول ایران میان ما ، روا بود ریشه یابی کنم.
استاد دهخدا و استاد معین «اِشتنگاس» و نزدیک به همه ی واژه نویسان ، واژه ی «پول» را پارسی دانسته اند ولی سه - چهار تن از واژه شناسان و ریشه یابان ، با اینکه می پذیرند که این واژه ، در زبان پهلوی ساسا نی و پهلوی اشکانی هم روا بوده و به آن ۵۶«پول» گفته می شد. بر این باورند که ریشه ی این واژه از زبان یونانی به پارسی میانی رسیده است و یونانیان به این پدیده «اوبولوس» یا «اوپولوس» می گفتند.
استاد دهخدا نیز با اینکه در آغاز ، واژه ی «پول» را پارسی می داند، بدنبال آن می افزاید:
ظاهراً این واژه از زمان اشکانیان از واژه ی «بولوس» یونانی به زبان ما آمده است . به هر روی ، آنچه روشن است ایرانیان این واژه را از زمان ساسانیان بکار می بردند .
باز حسرت می کشم از بی کسی
خاک بر سر می کنم از بی «پولی»
اسرار ملک بین که به غول افتادست
وان سکه ی زربین که به «پول» افتادست
بجای لقمه و «پول» ار خدای را جُستی
نشسته بر لب خندق ندیدمی یک کور
از ساسانیان و اشکانیان دورتر و به ژرفای تاریخ می رویم و می بینیم در زمان هخامنشیان که هنوز یونانیان به ایرانیان نتاخته بودند . ایرانی ها بجای واژه ی پول ، واژه ی «پارَک» را داشتندکه با نگرش به شیوه ی دستوری زبانپارسی ، پسوندهای (اَک) به (اِک) دگرگون شد و «پارَک» هم «پاره» گفته شد و هنوز هم در زبانپارسی به «رشوه» پاره» می گویند.
همین واژه از زبانپارسی ، به زبان ترکی رفت و در زمان شاهنشاهی عثمانیان ترک ها به یکه ی پول خود «پارام» یا «پارَه» می گفتند.
درهم
از هخامنشیان می گذریم نگاهی گذرا به ساسانیان و اشکانیان می کنیم و نزدیک تر می آییم و به پس از تاختن تازیان به ایران می رسیم.
دِرهَم یا دِرهام (هر «درهم» یکدهم دینار بود) به پول سیمین گفته می شد و پول زرین را «دینار» می گفتند.
واژه ی «دِرهم» از زمان اسکندر در ایران روا شد و به پول زمان اشکانیان و ساسانیان «درهم» می گفتند.
در یونان ، این واژه را «دراخَمه» یا «دراخما» می گفتند و هنوز هم می گویند.
واژه ی «درهَم» حتا پس از تاختن تازیان به ایران ، به یکه های پولی گفته شد و تازیان نیز به چکّه های سیمینی که خود چاپ کردند ، «درهم» گفتند.
پادشاهان ایرانی پس از اسلام نیز مانند «آل بویه ، قراخانیان ، خوارزمشاهیان و مانند آنها» نیز ، چکّه های نقره ی خود را «درهم» می گفتند پس این واژه ، ریشه پارسی ندارد.
دینار
واژه ی «دینار» در آغاز «دِنّار» گفته می شد ولی برای آسان تر بر زبان راندن «دینار» گفتند . این واژه ، ریشه ی «رومی» دارد و رومیان به آن «دناریوس» می گفتند و آن چکّه (سکّه) های زرین روا در میان مردم بود.
این واژه را نیز تازیان پس از تاخت به ایران ، درباره ی پول هایی که چه در سرزمین خود و چه در ایران پس از اسلام زدند ، بکار بردند.
امّا در زمان قاجاریان و پهلوی «دینار» به کمترین ارزش پولی گفته شدکه یک بیستم ریال بود .
آنکس که به دینار و درم مال بیندوخت
سر عاقبت اندر سرِ «دینار و درم» کرد
تومان
«تومان» هم واژه ای است بیگانه و از زبان مغولی به زبان ما آمد.
این واژه در زبان مغولی معنای «ده هزار» را می دهد و کسی را که فرمانده ده هزار تن بود ، «امیرتومان» می گفتند.
پس ، این واژه ، از ره آوردهای تک و تاخت مغول به ایران است.
چون آنجا رسید، قاآن سی «تومان» لشکر مغول و هشتاد «تومان» لشکر ختای ترتیب فرمود ...
انگیزه اینکه ما این نام را به «پول کاغذی» (اسکناس) خود دادیم ، این بود که هر یک «شاهی» از زمان قاجاریان ، 50 دینار بود و بیست «شاهی» (یک قران) را «یکهزار» می گفتند (20x50) و واژه های «دو زار، سه زار، چهار زار» کوتاه شده ی واژه های «دوهزار ، سه هزار ، چهارهزار ، و ...» بود.
همچنین دو شاهی راکه «سددینار» می شد ، به کوتاهی «صنار» می گفتند. ده تا «قِران» را که «ده هزار دینار» آن زمان بود ، یک «تومان» می گفتند پس «تومان» یعنی «ده هزار دینار. به هر روی ، این واژه نیز پارسی نیست .
قِران
واژه ی «قِران» یک واژه ی تازی است و از ریشه ی «صاحبقران» گرفته و بر روی یکی از یکه های پول ایرانی گذارده شده .
زیرا بر روی چکّه های بیشتر شاهان ایرانی از صفویان تا ناصرالدین شاه (شاه عباس دوم , شاه تهماسب دوّم , شاه سلیمان , ابراهیم شاه برادر عادلشاه , نادرشاه , شاهرخ شاه , فتحعلی شاه و ناصرالذین شاه) واژه ی «صاحبقران» کنده شده است . به همین انگیزه یکی از یکه های پولی ایرانیان در زمان قاجاریان (که ده تای آن یک تومان بود) «قِران» نامیده شد .
ریشه ی واژه ی «قِران» (درساخت صاحبقران) به معنای «نزدیک بودن» است و انگیزه ی آنکه برخی از شاهان را صاحبقران می دانستند جز چاپلوسی چیز دیگری نبود . زیرا این باور در مغز ایرانی ها بود که می گفتند : «اگر به هنگام زاده شدن شاهزاده ای (که سپس شاه شده است) دو ستاره آسمانی (برای نمونه کیوان و برجیس) نزدیک بهم آیند , آن شاهزاده , پادشاهی دادگستر و جهانگیر خواهد شد !! و روی این برآورد بی پایه , او را «صاحبقران» می نامیدند . (نزدیک شدن دو ستاره بهم به هنگام زایش).
واژه ی «قِران» تا آغاز پادشاهی رضا شاه , در گفتار مردم بکار می رفت پس از آن واژه ی «ریال» را جانشین آن کردند که این واژه نیز پارسی نبود .
ریال
واژه ی «ریال» همان گونه که آمد , پارسی نیست و از زبان اسپانیایی در بیش از چهار سد سال پیش که پرتغالی ها به ایران تاختند (120 قمری = 1514 ترسایی ) و دریاسالار «آلبوکرک» آبخوست (جزیره) هرمز را گرفت , این واژه به ایران آمد و در زبان ما روا شد و حتا با اینکه شاه عباس پرتغالی ها را بیرون راند , چون ناگزیر از دادوستد با پرتغالی ها و اسپانیایی ها بودیم واژه ی «ریال» را بکار بردیم و در گفتارمان جا باز کرد .
بر این پایه در هیچ یک از نوشته های پارسی پیش از آن , جای پایی از این واژه نمی بینیم.
واژه ی «ریال» در زبان اسپانیایی به معنای «شاهی» است و همین واژه در زبان فرانسه «رو یّال» و در زبان انگلیسی «رویال» گفته می شود , در همان معنای «شاه» و «شاهی» .
اسکناس
این واژه نیز پارسی نیست و از زبان روسی به ایران آمده است و روس ها به هر پول کاغذی اسکناس Acignats می گویند .
برخی از واژه شناسان بر این باورند که واژه ی «اسکناس» از ریشه ، فرانسوی است و از واژه ی «اسینیات» می آید که به گونه ای کاغذ گفته می شود.
بر این پایه واژه ی «اسکناس» دگرگون شده ی واژه ای است که از زبان فرانسه به روس رفته و از آنجا به ایران آمده . به هر روی ، هرچه که باشد ، این واژه هم پارسی نیست .
کَرشَه
بازمی گردیم به زمان هخامنشی .
در تاریخ ها می خوانیم که به یکه ی پول زمان هخامنشیان «کِرشَه» یا (کَرشَه) گفته می شده و این تنها واژه ی درست پارسی است که از دو هزار و پنجسد و اندی سال پیش تا امروز ، برای یکه ی پول ایران بکار رفته است .
دیگر واژه هایی که در این جستار گفته شد ، هر یک به گونه ای از زبان های بیگانه به زبان ما آمد و ای کاش به هنگامی که در آغاز پادشاهی رضاشاه می خواستند سامان و روال پول ایران را دگرگون کنند ، آدم های فرهیخته و ایران دوست ، کار را بدست می گرفتند و بجای واژه های بیگانه ی ریال ، قران و تومان و ... که یا مغولی بودند و یا اسپانیایی یا تازی یا یونانی و یا روسی و فرانسوی ، از واژه ی «کَرشَه» سود می بردند و این واژه ی کهنسال و ایرانی ، زنده می شد.
به هر روی ، هم اکنون چند «کِرشَه» یا «کَرشَه» از زمان هخامنشیان بجای مانده که یکی از آنها در موزه ی ایران باستان نگهداری می شود.
این کرشه ، از یک پاره سنگ سخت سبر تراشیده شده است و به سه زبانپارسی ، بابلی و عیلامی ، به خط میخی روی آن کنده شده و یادگاری است از زمان داریوش بزرگ کسی که برای نخستین بار در ایران ، پول را «چکّه» زد .
این پول ١٢٠ کرشه است و در سال ١٣١٦ و به هنگام خاک برداری از یکی از اتاق های تخت جمشید پیدا شد.
روی آ ن نوشته شده است: «یکسدو بیست کَرشَه ، منم داریوش ، شاه بزرگ ، شاه شاهان . شاه کشورها . شاه این مرز و بوم . پسر ویشتاسب هخامنشی» یکی دیگر از چِکّه (سکّه) های زمان هخامنشی (شِکِل) است که به ارزش یکدهم کرشه است.
واژه شناسان برآنند که «شِکِل» یک واژه ی سامی است و در همه ی زبان های سامی مانند «آکدی ، بابلی ، آشوری ، فنیقی ، آرامی ، سریانی و عِبری» این واژه بکارمی رود و در زبان بابلی درکاربرد معنای «سنجش» بکارمی رود.
این دیدگاه درست است زیرا هم اکنون یکه ی پول روا درکشور اسراییل را نیز «شِکِل» می گویند. ولی برخی از واژه شناسان برآنند که واژه ی «شِکِل» از واژه ی «سیگلُس» یونانی گرفته شده است و «سامی» نیست.
برگرفته از کتاب : در ژرفای واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع
امضای میدوری :
محل حضور کاربر در تالار : میدوری در تالار ميدوری حضور ندارد .
ديدگاه کاربران برای مطلب : (روی آیکون مورد نظر کلیک کنید تا دیدگاه شما ثبت شود . در صورت انصراف تا دوبار می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید . برای پاک کردن دیدگاه روی همان آیکون یک بار کلیک کنید تا دیدگاه شما پاک شود .)