ناهنجاری های «ط» و «ت» در زبان پارسی ( بخش نخست) طوس. طالش. طهمورث. طبرس. توس. تالش. تهمورس. تفرش
بخش دوم همین مطلب در
اینجا
بخش سوم همین مطلب در
اینجا
روزی یکی از هم میهنان پرسید: بسیار ساده می توان دریافت که کدام
واژه تازی است وکدام پارسی.
گفت: هر
واژه ای که در آ ن «پ، چ، ژ، گ» بکاررفته باشد بی گمان تازی نیست پس
پارسی است و هر
واژه ای که در آ ن «ث، ح، ص، ض، ط، ظ،ح، ق» باشد بی گمان تازی است و
پارسی نیست.
گفتم: اگر
واژه شناسی به این سادگی بود، هیچ اندوهی نداشتیم ولی سه دشواری در کار است که نمی گذارد شما به این سادگی ریشه ی
واژه ها را بشناسید.
گفت: چگونه؟
گفتم:
ا _ بجز «پ، چ، ژ، ک» که نشان می دهد این
واژه تازی نیست و بجز «ث، ح، ص ،ض، ط، ظ،ع» که به گفته ی تو نشان می دهد این
واژه پارسی نیست . بیست بندواژه دیگر «الف، ب، ت، ج، خ، د، ذ، ر، ز، س، ش،غ، ف، ک، ل، م، ن، و، ه، ی» را هم در
زبان تازی داریم و هم در
زبان پارسی و اگر
واژه ای با چند تا از این بندواژه ها ساخته شده بود چگونه می توانید ریشه ی آ ن را بیابید.
برای نمونه:
واژه های: بنیاد، تاریخ، زمین، جنوب، تیره، موسا، مغرب، هاتف، میز فرش،کوزه، دارو، مردم، دار و... و... را چگونه برآورد می کنید؟ زیرا بند
واژه هایی که این
واژه ها با آنها ساخته شده اند، در هر دوزبان بکارمی روند.
٢ _ بسیاری ازواژه ها هستندکه با «پ، چ، ژ، گ» ساخته شده اندکه درست است که تازی نیستند ولی
پارسی هم نیستند و مانند «ژرژ،گاری، پاسپورت، گرام، پالتو، ژله، چمدان، چاپ و ... و ... »
اینها را چگونه می شناسی؟
٣ _ از همه دشوارتر، بسیاری ازواژه های
پارسی هستندکه به نادرست آ نها را با
بندواژه های تازی می نویسند و این روش نادرست از چند سده ی پیش تا امروز در نوشتار ما روا شده است. از آن میان بسیاری از «ک» ها را درواژه های
پارسی با «ق» می نویسند مانند قباد(کواد)، قند (کند)، قهرمان (کهرمان) ابرقو (ابرکوه) و... و...
همچنین شماره فراوانی از
واژه های
پارسی را که باید با «ت» بنویسند، با «ط» می نویسند مانند: طوس، طهماسب، غلطک، طپانچه، طپش، طوفان، طراز، طالقان، طهمورس طخارستان، طبرستان، طبرس، طالش و... و...» که همگی آ نها را باید با «ت» و به گونه ی: «توس. تهماسب. غلتک. تپانچه. تپش. توفان. تراز. تالکان. تهورس. تخارستان. تبرستان. تفرش. تالش» نوشت.
از این گذشته برخی از «س» های
واژه های
پارسی را با «ث» می نویسند: مانند «طهمورث وکیومرث» که درست شان «تهمورس وکیومرس» است.
اکنون به بررسی چند تا از این نمونه ها می پردازم:
همان گونه که در این نوشته آمد، یکی ازناروایی های دبیره فارسی که در میان ما، به گونه ی همه گیرگسترده شده است، نوشتن
واژه های
پارسی و حتا اروپایی با بندواژه های تازی است و این نادرست نویسی و بهره برداری نابحا ازبندواژه های یاد شده، آشفتگی ها ودرهم ریختگی های فراوانی را در دبیره (دیکته و نوشتار)
پارسی پدید آورده است و از همه چشمگیرتر، بکارگرفتن بندواژه ی تازی (ط) است بجای بندواژه ی
پارسی (ت). بندواژه «ط» در سه گروه از
واژه ها نابجا بکار برده می شود .
یک - درواژه های بیگانه (جز تازی) که به
زبان ما آمده اند. برای نمونه بسیار دیده ایم که «اتریش» را با «ط» و به گونه ی «اطریش» می نویسند.
ایتالیا را ایطالیا *** بریتانیا را بریطانیا *** باتری را باطری *** بتری را بطری *** ایتالیا را ایطالیا ***بریتانیا رابریطانیا *** باتری را باطری *** بتری را بطری ***تایر ر طایر *** پتر را پطر
می نویسند.
در جایی که می دانیم همه ی این
واژه ها، از
زبان های اروپایی به
زبان ما آ مده اند و چکونه بپذیریم که یک
واژه ای را از یک
زبان بیگانه بگیریم و آنگاه با بند
واژه ی یک
زبان بیگانه ی دیگر بنویسیم؟! یعنی
واژه های اروپایی را بندواژه های تازی بکار ببریم. اکنون که خواه ناخواه
واژه ای را از یک
زبان بیگانه وام گرفته ایم. دست کم آن را با بندواژه (حرف)
پارسی بنویسیم.
گروهی می گویندکه «اتریش و ایتالیا و بریتانیا و...» نام ویژه (اسم خاص) است و با هرچه بنویسیم نادرست نیست.
شگفت، به این گروه باید گفت: چرا «محمد» را «مهمد» , «پرویز» را «پرویض» و «رستم» را «رصطم» یا «عثمان» را «اُسمان» نمی نویسید؟! (در این باره، در پایان این جُستار، بیشتر می نویسیم.)
دو - واژه های ناب
پارسی که در آغاز با «ت» نوشته می شده، ولی رفته رفته به انگیزه ی ندانم کاری ها و نادانی ها و تازی گرایی ها، با «ط» نوشته شده اند.
بدنجتانه شماره این
واژه های ناهمرنگ (پارسی هایی که رخت تازی به آ نها پوشانیده اند) فراوان است که برای نمونه، نخست فهرست وار از آنهاکه به یادم مانده یاد می کنم سپس یکایک آنها و ریشه های شان را زیر بررسی می گذارم:
«توفان، شترج، توتی، تاق، تالار، تراز، تارم، تاس، تبرستان، تفرش، تالش، تهمورس، تهماسب، تپانچه، تپش، تالکان، غلتک، تخارستان، توس».
توفان
این
واژه پارسی است و ازکار
واژه (مصدر) «توفیدن» آ مده است که به نادرست «طوفان» می نویسند. در اینجا گفتن یک نکته را بایسته می دانم و آ ن این است که یک دسته از
زبان شناسان، همان گونه که آمد، برآنندکه
واژه ی «توفان» ازریشه «توفیدن» پدید آمده است و صفت فاعلی است. مانند «جویان. پویان. دوان.گویان. رویان. و...» شاخه های دیگر آ ن «توفنده» ، «توفا» و «توف» است.
معنای این
واژه درزبان
پارسی نیز «فریاد و غوغا ودرهم ریختن وکوبیدن» است.
ولی دسته ی دیگر از پژوهندگان بر این باورند که «توفان» از ریشه یونانی Typhonos گرفته شده به معنای «باران سخت و آب بسیارکه همه چیز را بپوشاند و در خود فرو برد همراه با باد تند و ناگهانی» بر این پایه ،
واژه ی «توفان» یونانی است . هرگاه این باور هم درست باشد، باز نمی توان آن را با «ط» نوشت . همچنین روشن نیست که آیا این
واژه ازپارسی به یونانی رفته باشد یا از یونانی به
پارسی آمده است.
شترنج
این
واژه که «شترنگ» نیز گفته می شود، از ریشه ی «چاتورانگا» ی هندی گرفته شده است و در آن
زبان معنای «چهاررنگ» را می دهد و چون شاخه ی
زبان «هندوایرانی» _ یا هند و آریایی _گاهواره ی
زبان پارسی است بر این پایه این
واژه نیز
پارسی بشمار می آید و پدران ما در آ غاز با اندک دگرگونی
واژه ی «چاتورانگا» را «چترنگ» و «شترنگ» گفتند ولی با آمدن تازیان که «گ» را نمی توانستند بر
زبان آورند ناگهان «شترج» و سپس «شطرنج» نوشته شد.
توتی
این
واژه راکه همگان به نادرست «طوطی» می نویسند، (و روشن نیست از چه زمانی این نادرست نویسی روا شده است)
واژه ای
پارسی است و همان گونه که می دانید، به پرنده ای گفته می شودکه دارای پرهای سبز و سرخ زیبا و نوکی نیرومند وکوتاه است که به «توت» و «انجیر» دلبستگی دارد وزبانزد «مرغی که انجیرمی خورد و نوکش کج است» نیز کنایه به همین پرنده است.
توتی را به
پارسی «توتک» نیز می گویند. (برگ ١١٦١ فرهنگ معین). تازیان این پرنده را «ببغاء» می نامند. پس توتی
واژه ی تازی نیست که آ ن را با «ط» بنویسیم.
تاق (تاغ)
این
واژه را که «طاق» هم می نویسند. دارای چند معنا است که همه ی آنها
پارسی است.
١ _ به معنای سقف و خمیدگی ابرو و ایوان و چادر فرماندهی. و... است که در
زبان پهلوی ساسانی «تاک »گفته می شد.
٢ _ درکاربرد «تک» (ضد جفت) «لنگه» یک چیز ، نیز بکارمی رودکه در این کاربرد در
زبان پهلوی «تاغ» گفته می شد.
٣ _ در معنای درخت مو نیز بکارمی رودکه خوشبختانه در این معنای دیگر آن را «طاق» نمی نویسند، همان «تاک» گفته می شود.
بر این پایه آن را در هرکاربرد و معنایی که بکارگیریم، تازی نیست و نمی باید با «ط و «ق» نوشته شود ودرست آن «تاغ» است.
ولی اگر خواست گوینده و نویسنده ازواژه «طاق» در معنای «ضد جفت» است، می باید «تک» بگوید و اگر خواست او «سقف» است باید «آسمانه»گفته شود.
پایان بخش نخست
برگرفته از کتاب : در ژرفای
واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع
بخش دوم همین مطلب در
اینجا
بخش سوم همین مطلب در
اینجا