بی گمان بسیاری از نام های شهرها و استان های ایران دارای معنا و ریشه ی ژرفی هستند که بررسی و شناخت آنان نه تنها شایسته و بایسته است، بسا که دل انگیز و دلچسب خواهد بود . یکی از این نام ها ، نام استان «مازندران» است.
فراموش نکنیم که«مازندران» نام دیگری نیز دارد و آ ن «تبرستان» است که دربخش ناهنجاری های « ط» و «ت» (زیر سرنویس : طوس. طالش. طالقان...) به گستردگی درباره
واژه و نام «تبرستان» گفته شده است.
ولی
واژه ی«مازندران» ازکجا آمده ودارای چه ربشه ای است درکتاب های تاریخ می خوانیم : هنگامی که مازیار قهرمان ایرانی در سرزمین تپورستان هه ی مخالفان خود را سرکوب کرد، خودش را «شاه مستقل همه تپورستان» نامید و دست به استوارکردن شهرها و دژهای این استان زد وراه ها را گسترده و هموار ساخت ودر بلندی کوه ها دژهای استوار بنیاد نهاد.
تاریخ نویسان افزوده اند : او همه ی مردم را به کار راهسازی و دژسازی واداشت و لشکریان را به نگاهبانی دژها وراه ها گماشت و دیواری از مرزگیلان تا جاجرم خراسان در سراسر جنوب تبرستان کشید و در هر فاصله ای از این دیوار، یک دربند ودروازه ساخت و تنی چند را نگهبان هر یک از این دروازه ها کرد و این دربندها ودروازه ها را «ماز» می نامیدند زیرا در
زبان پارسی میانی «ماز» به معنای شکاف و ترک دیوار آمده است و آنچه راکه در پشت این «ماز»ها (دروازه ها) بود «ماز، اندر، آن» گفتند و از آن هنگام
واژه ی«مازندران» بر سرزبان ها افتاد.
برخی دیگر ازواژه شناسان برای
واژه ی «ماز» معناهای دیگری را برشمرده اند . از آن میان، درواژه نامه ی «برهان قاطع» نوشته ی «محمدحسین فرزندخَلفِ تبریزی» در برابر
واژه ی «ماز» نوشته شده است: شکنج و چین و چروک .
همچنین در«آنندراج» وکتاب «ناظم الاطباء» و
واژه نامه دهخدا «ماز» را پیچ و خم، شکن، چین وچروک و تاب معنا شده است.
بر پایه ی این باور نیز می توان گفت که چون در پشت دیوارهایی که«مازیار» ساخته بود، کوه ها و دره ها و راه های پرپیچ و خم و پر پیچ وتاب این استان جای داشت، به آن «ماز، اندر، آ ن»گفته شد یعنی استان پر پیچ و خم و پُرشکن.
با این هه در
واژه نامه «برهان قاطع» می بینم که «ماز» را «شکاف و تَرِک» نیز معناکرده است که در بخش نخست این نوشته درباره ی آن گفته شد.
سرانجام باور دیگری درباره معنا و ریشه ی
واژه ی مازندران در میان
واژه شناسان هست و آ ن این است که چون «ماز» نام کوهی در تبرستان نیز هست ، این استان را «ماز، اندر آن» نامیده اند یعنی استانی که کوهی به نام «ماز» در آن است.
استاد دهخدادرواژه نامه ی خود، به نقل از «انجمن آرای ناصری» می نویسد: «ماز» نام مردی بود از نژاد سُوفر (خواست استاد، مازیار قهرمان ایرانی است) که دیواری از «جاجرم» تا «گیلان» کشید و در آن دروازه هایی قرار داد که بی اِذن او آمد و شد نشود و از ترکتازی ترکمانان و دیگران محفوظ باشد و آن دیوار را «ماز» می گفتند و«مازیار» نام حاکم مازندران بود و«مازیار» را (ملک الجبال) هم می گفتندکه اشاره ای به نام همان کوهی است که به آن «ماز»گفته می شد.
(پسوند «یار» نیز درکاربرد «فرمانروا ودارنده و شاه» در
پارسی بکارمی رود مانند : شهریار. دادیار.کامیار و... همین
واژه ی مازیار) .
برگرفته از کتاب : در ژرفای
واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع