شما میتوانید پس از نام نویسی از تمام امکانات انجمن ها استفاده کنید . توجه داشته باشید که , واژه های ممنوع و یا بی معنی ( شماره
و یا واژه تصادفی ) را بکار نبرید . برای نام نویسی در تالار میدوری و یا ورود کلیک کنید .
یکی دیگر از نادرست نویس ها در دبیره ی پارسی، درهم آمیختگی در بکار بردن کار واژه های «گذاردن» و «گزاردن» است بجای یکدیگر . بدین گونه که گروهی بسیار، هنوز نمی دانند «گزاردن» را درکجا می باید بکار برند و «گذاردن» را درکجا.
بارها و بارها دیده و خوانده ایم که در جایی «خدمتگزاری» و در جایی «خدمتگذاری» در نوشته ای «قانونگداری» و درکتابی «قانون گزاری» در نامه ای «نامگذاری» ودر نوشته ای دیگر «نامگزاری»، در دفتری «نمازگذاری» ودر دفتر دیگر «نمازگزاری» و سرانجام درکتابی «برگذاری» و در روزنامه ای
«برگزاری» نوشته شده است.
برای اینکه، این گونه نارسایی ها، رسا و ناهنجاری ها، هنجار و نابسامانی ها، بسامان شود، بهتر است به ریشه و معنای راستین هر یک از این دو کار واژه بپردازیم، تا روشن شودکه درکجا باید «ذ» را بکارگرفت ودرکجا «ز» را. گزاردن
کارواژه (مصدر) «گزاردن» یا «گزاریدن» در آغاز و در زبان پهلوی ساسانی، «ویچاردن» یا «ویچارتن» بوده است و در جای کار واژه ی گذرا (فعل متعدی) بکار می رود و از آن شاخه های گزارد، بگزار، گزارا، گزارده گزارش، گزار، گزارشگر و گزاران ساخته و روییده شده است و شش معنای گوناگون در زبانپارسی برای این کار واژه (گزاردن) شناخته شده است. بدین گونه «انجام دادن»، «بجای آوردن»،«روشن کردن» ،«برنامه ریختن» «وام پرداختن» و «پیام رسانیدن.
گذشته از آنچه که آمد، درکاربرد «نام» نیز بکارمی رود و معنای «نیشتر» (نشتر) خونگیر را نیز می دهد .
اکنون برای هر یک از معناهای گفته شده، نمونه می آوریم. انجام دادن :
کار واژه ی «گزاردن» بیشتردر معنای «انجام دادن» بکارمی رود.
«مر تو را شغلی پیش آید . هرچه تو راکفایت «گزاران» آن باشد، مستبد رای خویش مباش (یعنی هرکاری که برایت پیدا شد، اگر توانایی «انجام دادن» آن را داشته باشی خودخواه مباش).
بجای آوردن:
این معنا نی بسیار به «انجام دادن» مانند است ولی یک دگرگونی بسیارنازک و باریک در آن دیده می شودکه روشن کردن این دگرگونی به نوشتن گسترده نیاز دارد. این است که تنها نمونه هایی برای آن می آورم وامیدوارم دوگانگی معنای «انجام دادن» و «بجای آوردن» روشن شود.
واژه های «سپاسگزار» و «خدمتگزار» و «نمازگزار» را همه شنیده و خوانده ایم. اینها همه، معنای «بجای آوردن سپاس و خدمت و نماز» را می دهد.
«...گفت به یک تیمم بیش از یک فریضه «گزاردن» رواست..»
اگر گفتم دعای مِی فروشان
چه باشد؟ حق نعمت می «گزارم»
همان گونه که در این نمونه ها خواندیم، هرگاه خواست ما از نوشتن واژه ای «بجای آوردن» کاری باشد، آن را با «گزار» گرد می آوریم. (به گفته دیگر، «بجای آوردن» انجام شایسته و بایسته و بی کم وکاست یک کار است و «انجام دادن» یعنی تنها یک کار را به پایان رسانیدن، (ولی شاید نه به گونه کامل و دلخواه).
روشن کردن :
یکی دیگر از معناهای «گزاردن» روشنگری (تعبیر و تفسیر) , حتا برگردانیدن از زبانی به زبان دیگر (ترجمه) است .
مانند : خوابگزار , سخن گزار , پاسخ گزار و مانند اینها .
«... در شرح اقاویل به تفصیل فراز آورده شد و «گزارده» آمد...»
همه خواب ها پیش ایشان بگفت
نهفته پدید آورید از نهفت
کس آن را «گزارش» ندانست کرد
پر اندیشه شان شد دل و , روی زرد
«گزارنده ی» داستان دری
چنین داد نظم «گزارشگری»
هرآنچ از پدر مایه اندوختی
«گزارش» کنان در وی آموختی
در نوشته های «ناصرخسرو» نیز می بینیم که «گزاردن» را به معنای «تفسیر» و «روشنگری» بدین گونه آورده است:
سخن حجت «گزارده» نغز و زیبا
که لفظ اوست , منظق را «گزاره»
برنامه ریزی ونگارشگری :
«گزارش» در برخی از نوشته های کهن به معنای «نقشبند نگارشگری» نیز آمده است. چنانکه باز هم از نظامی می خوانیم:
گزارنده ی پیکر این پرند
«گزارش» چنین کرد با نقشبند
سخن را «گزارشگر» نقشبند
چنین نقش بر زد به چینی پرند
که در هر دوی این نمونه ها «گزارشگر» درکاربرد «نقاش ونگارگر» آورده شده است
وام پرداختن :
براین پایه «وامگزاری» یعنی «پرداختن وام» و «وام گزار»یعنی «وام پرداز» .
«... آن مرد، در تذکره نگاه کرد، آنجا نوشته بودکه هزاردرم وام دارم. پس، آن مرد وام او «بگزارد» (یعنی وام اورا پرداخت).»
رسانیدن پیام :
«رسول پیغام ها گزارد و بهرام جواب این قدر دادکه ملک حق و میراث من است...»
بر این پایه ودر این معنا می باید واژه ی «خبرگزاری» را نیز بکار برد زیرا هنگامی که گفته می شود «خبرگزاری» خواست گوینده دستگاهی است که پیامخبر» را به ما می رساند وگزارش می دهد. همین گونه است «گزارشگر» که در زبان بیگانه «ریپورتر» گفته می شود .
در اینجا نیز از نظامی نمونه می آورم که «گزارش» را درکاربرد «پیام آوری» آورده است.
گزارشگر کارگاه سخن
چنین گوید از موبدان کهن
در همه ی آنچه که در این جستار از آغاز تا اینجا گفته شد «گزارش» با «ز» نوشته می شود و چناچه آن را با «ذ» بنویسیم نادرست است و معناها را به سختی دگرگون کرده ایم. همان گونه که در زیر می بینیم.
گذاردن - گذاشتن
«گذاردن» دارای دو معنای شناخته شده است که به هیچ روی با یکدیگر همگنی ندارد .
1 - معنای «گذاشتن» (عبورکردن) است که به زبان پهلوی «ویتارتن» یا «ویتاردن» گفته می شده و از آن شاخه ها و ساخت های «گذا» (یاگُدار) , گذر (مَعبر)، «گذرنده»، «رهگذر»، «گذرا»، «گذاردن»، «دریاگذار»، «آسان گذار»، «هامون گذار» «گشت وگذار» و مانند اینها پدید آمده اند و ما، در تهران کوی های فراوان داریم که به نام های «گذر تقی خان.گذر لوتی صالح.گذر وزیر دفتر.گذر مستوفی» و مانند اینها نامیده می شوند.
در این باره ازگذشگان، نمونه هایی می آورم.
نه تیر و نه نیزه «گذار» آیدش
بروهیچ زخمی , نه کار آیدش
عماری دار لیلی را که مهر ماه , در حکم است
خدایا در دل اندازش که بر مجنون «گذار» آرد
بیابا «گذارد» به اندک سپاه
شود شاه , پیروز و دشمن تباه
(در زبان پارسی، دستوری است که می توان گهگاه «الف» برخی از واژه ها را برداشت و این کار به نوشته یا به زبان زیان نمی رساند مانند: ماه و مه , راه و ره , اشتر و شتر , افسانه و فسانه، شاه و شه، اشکم و شکم ) بر این پایه از کار واژه ی «گذاشتن» شاخه ی «گذشتن» به معای «سپری کردن» نیز پدید آمد، است که برای نمونه، دوباره، از حافظ یاری می گیرم.
بنشین بر لب جوی و «گذر» عمر ببین
کاین اشارت ز جهان «گذرانم مارا بس
«من بیست چیز را از جهان برگزیده ام تا هم بدان «گذارم» عمردراز را...»
نهادن : 2 - معنای شناخته شده ی دیگر «گذاردن» (گذاشتن) به معنای «نهادن» است که در گفتار روزانه بسیار می گوییم:
گلدان را روی میرگذارد (یا گذاشت).
دست را بگذار توی دست من
پایش را «گذارد» روی پله ی هواپیما
ما، این بار سنگین را برمیداریم و آنسوی تر می«گذاریم» و... مانند اینها.
از این معنا، ریشه های «قانونگذار، واگذار،ورگذار (برگذار) ،فرو گذار، سینه گذار (سندان)، نامگذار و چون اینها پدید آمده است «گذاردن» به معنای «ترک کردن» (واگذاشتن) نیز آمده است.
از تو «بگذشتم» و «بگذاشتمت» با دگران
تو بمان و دگران , وای به حال دگران
پس اگر «نمازگزار» را «نمازگذار» بنویسیم ، معنای آن یکسره دگرگون می شود، زیرا «نمازگزار» یعنی بجای آورنده و انجام دهنده ی نماز و «نمازگذار» یعنی رهاکننده و ترک کننده ی نماز.
همچنین «قانونگذار» یعنی کسی که قانون را پیش پای مرد می نهد (وضع میکند) و «قانونگزار» یعنی کسانی که قانون را انجام می دهند واز آن پیروی می کنند.
«... و بدان که هیچ عبادت مانند نماز نیست و هرکه «بگذارد» (یعنی ترک کند) دلیل است که در دل نیاز نیست و اندر جهان با آفریدگار، راز نیست و آنکه «بگزارد» , (یعنی انجام دهد) با خدای سخن گوید...»
گفتا که لبم بگیر , زلفم «بگذار»
درعیش خوش آویز , نه در عمر دراز
در این نوشتارکه «ورگذار» نیز با «ذ» است و معنای «برداشتن» را می دهد. بر این پایه، اگر در جایی نوشته شده باشد «برگزاری جشنواره...» نادرست است و باید «برگذاری جشنواره...» نوشته شود زیرا «جشنواره» یا هر آیین دیگری را بجای نمی آورند، آن را برپا می کنند و در برابر دید همگان «می گذارند» (می نهند) . یا به گفته ی دیگر، درگذر زمان، از پیش پا «بر» می دارند و درکنار (یا در بر) «می گذارند» (می نهند).
برگرفته از کتاب : در ژرفای واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع
امضای میدوری :
( آخرین ویرایش در این ارسال: 23 - September - 2014 55 : 02 PM، توسط : میدوری .::. دلیل ویرایش: )
محل حضور کاربر در تالار : میدوری در تالار ميدوری حضور ندارد .
ديدگاه کاربران برای مطلب : (روی آیکون مورد نظر کلیک کنید تا دیدگاه شما ثبت شود . در صورت انصراف تا دوبار می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید . برای پاک کردن دیدگاه روی همان آیکون یک بار کلیک کنید تا دیدگاه شما پاک شود .)