15 - December - 2013, 30 : 05 PM
ریشه ی واژه ی «گیلان»
در بخش جنوب خاوری دریای مازندران ، سرزمینی است سبز و خوش آ ب و هوا به نام «گیلان». واژه ی «گیلان» از دوبخش «گیل + ان» ساخته شده است که پسوند «ان»درکاربرد جایگاه و سرزمین می آ ید مانند : تهران، ایران، آبادان، سپاهان و... و بر این پایه «گیلان» یعنی سرزمین «گیل» یا سرزمین «گیل ها» , «گیل» نام تیره ای بوده است که در این بخش ازکرانه دریای مازندران می زیستند و یونانیان به آنها «کادوسی» می گفتند.
واژه ی «گیل» و واژه ی «دیلم» هر دو در ادب پارسی به معنای: «دلیر، جنگاور و دلاور» آ مده است.
پسوند «باره» درکاربرد «دوست داشتن» آمده است ، مانند: «شکباره، زنباره، غلامباره،روسپی باره، اژدهاباره، دخترباره، شب باره، شکرباره، سخن باره،گاوباره و...
بر این پایه «گاوباره» یعنی «گاودوست» و چون او مردی دلاور و بی باک بود ، وی را «گیل» نامیدند، به معنای «دلیر و بی باک».
واژه ی «گیلان» در پهلوی ساسانی «گِلان» گفته می شد، درزبان اوستایی (ایرانی کهن) به این بخش ازکشور ما، «وَرِنا Varena»
می گفتند آنچه راکه درتارخ می خوانیم ، «گیل» (گاوباره) سرزنجیره ی شاهان «گاوباره» بود و درکتاب «تاریخ رویان» نوشته ی «اولیا،الله» (برگ ٢٨) چنین آمده است:
چون مدتی گاوباره (گیل) در تبرستان حاکم بود «آ ذروالاش» (فرمانروای پیشین) را ناچار به متابعت و مطاوعت کرد و تمامت نعمت و اموال ، همه به «گاوباره» بماند و دارالملک او «گیلان» بود و مدت پانزده سال در تبرستان والی بود و حکم می راند...
همچنین در کتاب «تاریخ تبرستان و رویان و مازندران» نوشته ی «مرعشی» (در برگ 30) چنین می خوانیم .
به هرروی، با نگرش به آنچه که آمد، چه نامگذاری سرزمین «گیلان» از نام «گیل گاوباره» گرفته شده باشد و چه از نام تیره ای که به نام «گیل» در آنجا زندگی می کردند، معنای سرزمین دلاوران را می دهد (چون همان گونه که آ مد، واژه ی «گیل» به معنای «دلاور و نترس و جنگاور» است و گاوباره را نیز به همین انگیزه «گیل» نامیدند) پس «گیلان» یعنی «سرزمین دلاوران جنگاور» .
برگرفته از کتاب : در ژرفای واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع