نام «پاسارگاد» به هنگام آبادانی «پارساگد» بود که پس از زمانی دراز آن را «شهرمرغاب» نامیدند زیرا در دشتی به نام «مرغاب» که رودخانه ی کوچکی به همین نام در آن روان بود ، جای داشت.
دوری این شهر ، از «استخر» چهل وهشت هزار گز (53 کیلومتر) است.
پس از کوروش ، دربار شاهان هخامنش ، باورهای ویژه ای درباره ی این شهر داشتند و در برخی از روزهای سال ، با آیین های ویژه ای به دیدن این شهر می رفتند و آبادانی آن در زمان هخامنشیان زبانزد همگان بود و مردم آن بیشتر توانگر و فرهیخته بودند و همین ویژگی، انگیزه ی نگرش شاهان هخامنش بدان شهر بود و کوروش نیز همان گونه که هردوت نوشت، از بازماندگانش خواست که آرامشگاه او را در آنجا برپا کنند.
«پاسارگاد» با ساخته شدن شهر «استخر» رفته رفته برتری خود را از دست داد و تنها گنجینه های هخامنشیان در آن برجای مانده بودکه اسکندر، همه ی آنها را به یونان برد.
برگرفته از کتاب : در ژرفای واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع