25 - September - 2014, 18 : 05 PM
بررسی واژه ی «اوستا»
ابستا , ابستاق , ابستاغ , افستا , اپستا کتاب ارزشمند و ورجاوند هم میهنان زرتشتی ما را «اوستا» می نامند. نخست بنگریم که این واژه دارای چه معنایی است و سپس نیز اندکی «بسیار فشرده» در زمینه خودکتاب بدانیم. یکی از پژوهندگان در زمینه ایران کهن به نام «اُپّرت» پنداشت است که واژه ی «اوستا» در سنگ نبشته های «بیستون» (بغستان) به گونه ی «اَبشتام» آمده، در جایی که این پندار، امروز در میان باستان شناسان هوادارانی ندارد و استاد «گِلدنِر» درکتاب خود به نام «فرهنگ اوستا» از زبان استاد «آندریاس» می گوید: واژه ی «اوستا» یا «اویستاک» پارسی است ودر زبان پهلوی ساسانی از ریشه ی واژه «اَوپستا» گرفته شد، به معنای «پایه و بنیاد راستین» ولی استادان «بارتولومه» و «ویسباخ» برآنندکه واژه ی «اوستا» درپارسی باستان درکاربرد «پناه و یاری» بکارمی رفته و همین واژه است که در زبان پارسی میانی (پهلوی ساسانی) «اپستان» شده و در زبان ارمنی (که شاخه ای از پارسی میانی است) «اَپِستن» گفته می شود به معنای «اعتماد».
«دالا» دانشمند نامور هندکه از شاگردان پروفسور جکسن آمریکایی است می گوید: شاید واژه «اوستا» ازکار واژه (مصدر) «وید» به معنای «دانستن» آمده باشد زیرا کتاب ورجاوند هندیان به نام «ودا» نیز از همین ریشه آمده و چون فرهنگ کهن ایران و هند به یکدیگر پیوسته و وابسته اند، دور نیست که هر دو نام «اوستا» و «ودا» از یک ریشه باشند، درکاربرد «شناسایی و خردمندی».
به هر روی، در زبان پهلوی ساسانی این کتاب را اویستاک، اپستاک، اوستا و یا «اَپِستا» می گفتند و همان گونه که آمد، معنای واژه در این زبان
«پایه و بنیاد راستین» بود.
بر این پایه روشن می شود که چون کتاب یادشده از دورانی بس کهن تر از دوران ساسانیان بوده، واژه ی «وستا» نیز از همان دوران به زبان پهلوی ساسانی آمده است و زبانی را هم که اوستا بدان زبان نوشته شده بود «زبان اوستایی» می گویند این زبان که درزمان شاهان اشکانی و ساسانی دیگربکار نمی رفته، با زبان سنسکریت از یک ریشه است و برابر با پژوهش های گسترده در زمینه ی این زبان و پارسی باستان به این هوده رسیده اندکه دو زبان اوستایی و پارسی باستان درکنار یکدیگر دوریخت از یک زبان هستند.
«زرتشت» درگات ها، با گشتاسب به گونه ای سخن می گویدکه نشان می دهد این شاه زنده بوده است. بر این پایه می بایست زبان اوستایی را می دانسته. پس روشن می شودکه زبان اوستایی درخاور ایران روا بوده وکتاب به زبان روا در آن زمان نوشته شده است بویژه آنکه بسیاری از پژوهشگران زبان اوستایی را زبان مردم بلخ (باختریش) نوشته اندکه بخشی از افغانستان کنونی است.
درباره ی زمان نوشتن اوستا تارخ روشنی را نمی توان شناخت ولی تا آنجا که پژوهندگان بررسیده اند. زمان زندکی زرتشت پیامبر پیرامون ٦٦٠
سال پیش از زایش مسیح بوده است. هر چند که گروهی دیگر این زمان را تا 800 سال پیش از زایش و پیشتر داشته اند.
بر این پایه هر اندازه تاریخ نوشتن اوستا را کهن بدانیم از ٢٨٠٠ سال کهن ترگفته و نوشته نشده است. بویژه آنکه میدانیم «اوستا»گفته های
مستقیم زرتشت نیست وکتاب «گات ها» سروده ی این پیامبر ایرانی است.
درکتاب اوستا، نه نامی از «ماد» ها برده شده است. نه ازپارس ها و ماندگاران ایران را «آریایی» نامیده است که به کشور آنها «سرزمین آریاها» (اَاِریاآن) گفته می شود. به این آگاهی باید نکته دیگری را نیز افزود و آن اینکه آریاها هنوز سکه زدن را نیاموخته بودند، بر این پایه دادوستد باگاو وگوسفند و اسب و استر و اشتر انجام می شد.
سراسر اوستا نمایانگر زندگی تیره ای آریایی است که بسیار ساده می زیستند و به گفته خاورشناس هلندی «تیل» هرگز نمی توان تاریخ نوشتن اوستا راکهن تراز 800 سال پیش از زایش مسیح دانست.
در اینجا این پرسش پیش می آیدکه در آن زمان کهن که هیچ چیز نه سکه، نه آهن و نه حتا «نمک» شناخته نبود، چگونه این کتاب نوشته شده؟
پاسخ این است که چون «اوستا» یک نوشته ی دینی بود، ناگریز سرودها و نیایش ها و نمازهای آن، از سینه ها به سینه ها و از دهان ها به گوش ها می رسید، تا اینکه به «خط» دست یافتند.
در اینجا نیز بسیاری از دانشوران بر این باورندکه «اوستا» نحست با خط «آرامی» نوشته شد. با این همه گروهی دیگر از پژوهندگان مانند:
ارزش اوستا
با استواری می توان گفت که «اوستا» یکی ازارزشمندترین کتاب هایی است که از دوران کهن برجای مانده و ارزش آن در بیرون از سرزمین گسترده ی ایران نیز به خوبی شناخته شده است. تاریخدان یونانی «هرمیپوس» که در سده ی سوم پیش از زایش مسیح می زیست کتابی در زمینه رفتارها و آیین های ایرانی داشت که بدبحتانه امروز از میان رفته است و اگر بود بهتر می شد به ارزش اوستا پی برد ولی تاریخ شناس دیگری به نام «پلینیوس» که در سده یکم پیش از زایش مسیح زندگی می کرد، درکتاب خود به نام «تاریخ طبیعی» ازکتاب «هرمیپوس» یاد می کند و می گوید : «هرمیپوس» کتاب دینی ایرانیان را که زرتشت در دو هزار هزار (دو میلیون) بیت سروده، با موشکافی فراوان خوانده و به رفتار و آیین ایرانیان پی برده است.
در آغاز آدمی گمان می کندکه تاریخ شناس رومی «پلینیوس» در زمینه ستبری اوستا دچار افزون گویی شده است ولی هنگامی که کتاب«مروج الذهب» نوشته ی مسعودی را می خوانیم که نوشته است. «کتاب اوستا در دوازده هزار جلد (پوست) بوده» و محمد جریر تبری نیز در سال ٣١٠ هجری قری درکتاب خود (تاریخ تبری) ازدوازده هزار جلد گاو که اوستا بر روی آن نوشته شده بود سخن می گوید ودر شاهنامه نیز آمده است که اوستا 1200 فصل و بخش داشته که روی تخته ی زرین نوشته شده بود، به بزرگی و ستبری و گستردگی این کتاب پی می بریم و می پنداریم که هر اندازه که افزونگویی و گزافه، گفته و نوشته شده باشد، باز هم اوستا می باید کتابی بوده باشد بسیار ستبر و بزرگ.
با این نگرش که هنگامی که ساسانیان به گرداوری اوستای پراکنده پرداختند، تنها توانستند ۴٤٨ فصل آن را بدست آورندکه به ٢٦ نسک بخش می شد. همچنین دانشمند انگلیسی «وِست» اوستای بیست ویک نسکی ساسانیان را به ٣٤٥٧٠٠ واژه برآورد کرده است که از این شمار در اوستاهای امروزی تنها 83000 واژه برجای مانده است.
گات ها
کهن ترین و ورجاوندترین بخش اوستا «گات ها» است که در میان «یسنا» جای دارد. «گات ها» ساخته شده اند از تکه هایی به گونه ی چامه
که در میان «نثر» آمده اند و واژه ی «گات» نیز به معنای «سرود و چامه ه ترانه» است که نیایش ها وگفته های خود زرتشت است.
از دوران های کهن، ایرانیان «گات ها» را از سخنان فرخنده وخشور «پیامبر» خود «زرتشت اسپنتمان» می دانستند وبزرگداشت ویژه ای برای آنها قایل بودند. هر چند که پژوهش های پژوهشگر «مِیلِت» ثابت کرده است که همه ی «گات ها» از سروده های زرتشت نیستند و برخی از آنها را پیروان وی سروده اند.
برگرفته از کتاب : در ژرفای واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع