تالار میدوری

نسخه کامل: ناهنجاری های «ط» و «ت» در زبان پارسی ( بخش سوم)
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
ناهنجاری های «ط» و «ت» در زبان پارسی ( بخش سوم)
طوس. طالش. طهمورث. طبرس. توس. تالش. تهمورس. تفرش

بخش نخست همین مطلب در اینجا
بخش دوم همین مطلب در اینجا

تبرستان
هرگاه به تاریخ بنگریم، درمی یابیم که در دوران های پیش از آریاییان، تیره ای در شمال ایران و جنوب دریای خزر (در بخش بزرگی ازمازندران کنونی) می زیستند به نام «تپورها‌» این تیره ، مانند «کاسی»ها ‌و «ماردی‌»ها و دیگر تیره ها، بخش بزرگی از سرزمین گفته شده را پوشانیده بودند و آن گونه که ازتاریخ برمی آید، دردوران چیرگی اسکندر بر ایران.
«تپور»ها تا کوهستان های نزدیک سمنان پراکنده بودند.
بر این پایه، نام این بخش از سرزمین ایران، از واژه ‌ «تپور‌» و پسوند ‌«ستان‌» (تپورستان) ساخته شده بود.
تپورستان دردوران پس از چیرگی تازیان به ایران، از سوی تاریخ نویسان تازی (و یا ایرانیان تازی پرداز) به نادرست ‌«طبرستان!» نوشته وگفته شد.
اکنون با نگرش به نام نخستین این استان، دست کم می باید آن را ‌«تپرستان» و یا‌ «تبرستان» نوشت و گفت، نه «طبرستان!» و کسانی که از این سرزمین برخاسته اند (تپوری) گفته می شدند و امروز بر همان پایه ای که گفتم باید‌ «تپری‌» یا ‌«تبری» گفته و نوشته شود و نه‌ «طبری!‌»

تبرس
ناگفته نماند که ‌«تبری‌» با «طبرسی» (یا ‌تبرسی) دوتا است زیرا ‌«تبرس» نیز با «تبرستان‌» یکی نیست.
نوشتار نادرست «طبرسی‌» نامی است که تازیان، به ‌«تفرش» داده اند و نخستین بار، این نادرستی در نوشته ی ‌«البلدان یعقوبی» بکار رفت و پس از آن در «تاریخ بیهق» نوشته ی ‌«ابوالحسن علی پسر زید بیهق‌» نیز به این واژه برمی خوریم (تاریخ بیهق ازتارخ بیهقی جدا است زیرا تاریخ ییهقی را که نمونه ای از نوشته های بسیار زیبای پارسی است، ‌«ابوالفضل محمد پسر حسین» دبیر دانشمند دربار محمود و مسعود غزنه ای نوشته است.) همچنین د‌ر «راحت الصدور» نیز از ‌«تفرش» به گونه ی «طبرس» یاد شده که همه نادرست است.
بر این پایه، گذشته از اینکه «طبرستان» و ‌«طبرس» دبیره های نادرستی هستند این دو، یکی هم نیستند. طبرس = تفرش و طبرستان = تپورستان است.

تُخارستان
در یکی ازکتاب های دبیرستانی که می باید بهترین و درست ترین نوشته ها را برای نوجوانان و نو اندیشان در بر داشته باشد به واژه ی نادرست «طخارستان» برمی خوریم.
شگفتا، «تخارها» تیره ی ایرانی، از ‌«هندواروپایی» یعنی ازکهن ترین ماندگاران در پشته ‌ «فلات‌» ایران بودند که به گویش «تخاری» که یکی از شاخه های زبان پارسی بود سخن می گفتند.
گویش تخاری، در آ غاز چیرگی تازیان در بخش شمال خاوری ایران (تخارستان) روا بود و ابوریحان بیرونی واژه هایی از این زبان را در نوشته های خود آورده است.
تیره ی نامبرده در استانی میان ‌«بلخ» ‌ «بدخشا‌» (بخشی از خراسان بزرگ آن روز) می زیستند که این سرزمین ازکرانه های جیحون تا دامنه های کوهستان هندوکش گسترده بود و پس از چیرگی تازیان نیز زیر فرمان آنان رفت.
ولی پس از چندی به کوشش مردمش، بیگانگان از آن سرزمین بیرون رفتند و این مرز و بوم و زیست کنندگانش همچنان پارسی و پارسی گوی و پارسی نویس برجای ماندند. از سده ی هفتم به اینسوی،رفته رفته نام ‌«تخارستان‌» از برگ های تاریخ پاک شد امّا این رویداد نمی تواند ما را وادارد که «تخارستان‌» را ‌«طخارستان‌» بنویسیم.


picture


تالش
این واژه نیز نام تیره ای ایرانی است (تیره ای که گروهی برآنند همان «کادوس» ها هستند) و به گویش محلی، آنان ر‌ا «گالش» یا ‌«گالوش‌» نیز می گویند.
همچنین به بخش بزرگی از سرزمین های باختر دریای خزر در خاک ایران نیز «گالش‌» گفته می شود ولی با اینکه هم سرزمین ها و هم مردمی که به این نام نامیده می شوند ایرانی وپارسی هستند، آنان را در همه جا و به نادرست ‌«طالش‌» می نویسند . در جایی که درست آن، ‌«تالش» است . اندوه انگیزتر آ نکه بخش های پنجگانه تالش (گرگانرود. اسالم. تالش دولاب. شاندرمن و ماسال) را «خمسه طوالش!!‌» می گویند. می باید از این گروه کسان پرسید: چرا بهترین بخش ازکشور ایران را با دبیره تازی می نویسند و چرا با روش تازیان آن بخش ها را جمع می بندند؟

تهمورس
این نام، از ریشه پارسی ودارای دو معنا است.
ا _ نام روستایی است از دهستان خسروآباد بیجار که درچهار فرسنگی جنوب «بیجار‌» است.
٢ _ نام پادشاهی است از زنجیره شاهنشاهان پیشدادی که در شاهنامه فردوسی، «دیو بند» هم نامیده شده است.
واژه ی یاد شده از دو بخش ساخته می شود ‌«تهم + اورُس» .
«تهم» یعنی : ‌«دلیر، نیرومند،پرزور‌» و‌«اورُس‌» یا ‌«اورسا‌» نیز در زبان پارسی کهن به گونه ای از نژاد سگ گفته می شد و «تهمورس» برروی هم یعنی ‌«دارنده ی سگ های نیرومند».
همان گونه که ‌«تهمتن» (پیشنام رستم) نیز از دو واژه ی ‌«تهم + تن» پدید آمده یعنی «دارنده ی تن نیرومند‌» یا «دارای پیکری پر زور‌» و همین گونه ‌«تهماسب» که ا‌ز «تهم + اسب‌» ساخته شده به معنای«دارنده ی اسب نیرومند‌».
بر این پایه! همه ی این نام ها می باید با ‌«ت» نوشته شود و نوشتن آن به گونه ی «طهمورث» یا «طهمورس» یکسره نادرست و نابجا است.

تالکان
«تالکان‌» (که به نادرست «طالقان» نوشته و گفته و نوشته می شود) نام دو بخش از سرزمین ایران کهن و ایران کنونی است.
نخست : بخشی از شهرستان تهران است که در شمال باختری تهران جای دارد و کوهستانی است که بخش بزرگی از آن در درّه شاهرود قرارگرفته است.
دوم : شهری بوده است در خراسان بزرگ کهن که نویسنده کتاب‌ «حدود العالم‌» جای آن را میان «تخارستان» و «ختلان‌» دانسته است.
همچنین «یاقوت حموی» گرد آورنده کتاب ‌«معجم البلدان‌» از آن، میان «بلخ» و «رومرد» یادکرده است.
«استخری‌» می گوید: بزرگ ترین شهرستان ‌«تخارستان‌» است و در آن چشمه های فراوان و باغ های بزرگ دیده می شود.
با نگرش به آنچه که آمد هر دوی این شهرها ، در درون سرزمین ایران جای داشته اند و نام آنان نیز «تالکا‌ن» است نه «طالقان.
********
می بینید که تنها به پیروی از یک باور نادرست که می گوید‌«نام های ویژه» را هر بند واژه ای بنویسیم درست است!! چگونه این همه واژه و نام پارسی را به شیوه و با دبیره تازی نوشته وگفته اند.

خوب است برای درست کردن این واژه های نادرست از برگه های دبیره ها و برای پاک کردن این پینه های ناهمرنگ از دامان زبان پارسی، اندکی پشتکار داشته باشیم و گذشته از آنچه که آمد، طبس و طسوج و طابران و طاق بستان و طرابوزان. طرهان. بسطام. طسوج راکه هیچ یک از آنهاواژه های تازی نیستند، با «ت» بنویسیم.


بخش نخست همین مطلب در اینجا
بخش دوم همین مطلب در اینجا

برگرفته از کتاب : در ژرفای واژه ها اثر دکتر ناصر انقطاع
لینک مرجع